پيام
+
به گيله مرد ميگم يه چيزي بگم بهم نمي خندي:
با تعجب ميگه نه: موضوع چيه؟!!!
مِن مِن کنان ميگم:راستش من از مرگ ميترسم!!!!
کمي مکث ميکنه وميگه:
دنبال علتش هم گشتي که چرا ميترسي؟؟؟؟
ميگم: خوب علت نمي خواد.........مُردن هميشه ترس داشته ديگه.....
گيله مرد ميگه:مورد هاي زيادي رو ميشه مثال زدکه انسانها از مردن نترسيدن
وجونشون رو هم براي هدفشون نثار کردن......
* کميل *
95/2/7
* وکيل *
ميگم :بله قبول...حرفم رو پس ميگيرم. گاهي هدف اونقدر متعالي هست که مي ارزه جونت رو هم بدي...
* وکيل *
اما ترس من از چيه؟
* وکيل *
گيله مرد ميگه: جوابش خيلي ساده هست
* وکيل *
يه عالمه کار عقب مونده داري..
* وکيل *
کلي کار هست که از دستت بر مي اومد وانجام ندادي...
* وکيل *
يه عالمه عذر خواهي وجبران مونده که بر گردنته....
* وکيل *
خلاصش بگم حسابت را با خودت وبا مردم وبا خدا صاف نکردي...
* وکيل *
و همه اينها به معني اين هست که آماده سفر نيستي........
* وکيل *
"واين يعني هشدار"
* وکيل *
به نظرت جوابم قانع کننده بود؟
* وکيل *
بدون هيچ حرفي پا ميشم وراه ميوفتم.......................
* کميل *
الان گيله مرد اين جا من و يکي دو تاي ديگه هستيم ، يه مقدار حرفاي مارو پخش کن :)
* وکيل *
yes/ منظور شون من هستم و يکي ديگه :)
* کميل *
عباس جون تو کجا گيل مردي ؟ تو ريکا هستي :) ، منظورم دو نفر ديگه بودن !