پيام
+
من آمـده ام از لـب تــو ، قـند بســازم
از قصه ي دلــدادگي ام ، پـند بسازم
دارم نگـران مي شـوم از طول جدايي
با غصه ي دوريّ تو تا چند بســازم ؟
باور کن عزيـزم، دلم آنقدر که تنگ است
ميخواهم از اين سينه، کمربند بسازم
من زير فشار غم تو.. صخره ام ، اما
بايد که از اين صــخره دمـاوند بسازم
من آمده ام جان بدهم.. عشق بگيرم
از اين همه انـکار تو.. سوگند بسازم
قلمدون
94/5/4
* وکيل *
من آمــده ام تــا کـه به امــيد خـداوند
* وکيل *
از گريــه ي شبهاي تو لبخند بسازم